![]() |
(اشعث بن قیس یکی از مهم ترین فرماندهان لشکر حضرت علی(ع) در جنگ صفین)بود.
ابن ابى الحدید(از شارحان نهج البلاغه در قرن هفتم هجری) مىنویسند:
هر ناراحتى در خلافت على(ع) پیش مىآمد و هر اضطرابى که روى داد، اصل آن اشعث بود.حتى اگر اشعث نبود، جنگ نهروان پیش نمىآمد و حتی امام(ع) با اصحاب نهروان براى جنگ معاویه مىرفت و شام را تصرف مىکرد، زیرا آنان موافقت خود را با امام اعلام نموده بودند.
مثلا در «لیلة الهریر» یعنى شبى که کار بر معاویه در صفین تنگ شده بود سخنى توسط اشعث بیان شد که جاسوسان به معاویه رساندند و او تدبیر قرآن بر نیزه کردن را اجرایی کرد.
اشعث براى یارانش خطابهاى خواند و گفت: اگر فردا نیز همانند روز گذشته جنگ درگیر شود، عرب نابود خواهد گردید، من این سخن را نه از باب جنگ مىگویم بلکه من براى زنان و فرزندان وحشت دارم اگر ما نابود شویم. سپس براى اینکه کسى گمان بد درباره او نبرد، گفت: « این نظرى است که من دارم.»
این خبر به معاویه رسید و بلند گفت به خداى کعبه اشعث درست گفته است، و به شامیان دستور داد قرآنها را برسر نیزه کنید. شامیان چنین کردند و صدا مىزدند: «اى عراقیان اگر ما کشته شویم چه کسى سرپرستى زنان و فرزندان ما را به عهده مىگیرد؟» و قرآنها را برنیزه ها بلندکرده و گفتند:«کتاب الله بیننا و بینکم: کتاب خدا بین ما و شما حاکم باشد..»
در این موقع اصحاب امام(ع) همچون «مالک اشتر» و «عمرو بن حمق» و «عدى بن حاتم» اطاعت خود را از امام(ع) اعلام داشتند که نیرنگ معاویه را نپذیرد، ولى اشعث، خشمناک برخاسته و گفت: کسى از من علاقه مندتر به عراقیان و دشمنتر نسبت به شامیان نیست اماحکم کتاب خدا را قبول کن که تو از آنها سزاوارترى که دوست دارند زنده باشند و از جنگ ناراحتند.
اشعث در ادامه ی توطئه های خود به امام علی(ع) گفت: من مىبینم مردم خوشحال و راضیند که گفته ی شامیان را بپذیرى، اگر صلاح باشد من نزد معاویه بروم و از او بپرسم مقصودش چیست؟ امام(ع) به او اجازه دادند و او نزد معاویه رفت و بازگشت، سپس مسأله ی حکمیت پیش آمد، شامیان عمرو عاص را انتخاب کردند و اشعث و کسانى که بعدا از خوارج شدند، ابوموسى اشعرى را انتخاب کردند، اما امام علی(ع)، ابوموسى را نپذیرفتند. اشعث پافشاری کرد و گفت: ما جز به ابوموسى رضایت نمی دهیم.
هنگامى که عهدنامه مربوط به حکمین تنظیم شد، مالک اشتر را خواستند که امضاء کند، او گفت: هرگز دستم در این کار پیش نمىرود، مگر من نمی دانم حق کجا است و یقین به گمراهى دشمنم ندارم، مگر نمىبینید اگر سستى نکرده بودید پیروزى حتمى بود؟!! اشعث عهدنامه را برداشت و در میان صفوف به راه افتاد و براى سربازان خواند و از آنان رضایت گرفت، حتی گروهى از لشکریان بودند که به او حمله کردند و مىخواستند وى را بکشند، اما نجات یافت، پس از آن که به خدمت امام(ع) رسید گفت: من حکمیت را به تمام شامیان و عراقیان عرضه داشتم همه رضایت دادند!
و بدینسان، اشعث بن قیس که خودش یکی از سران لشکر امیرالمومنین(ع) بود، با شعار دروغین «تدبیر و صلح طلبی»، حکمیت را به امام علی(ع) تحمیل نمود و مسیر تاریخ اسلام را عوض کرد.
و چه خوب است که اشعث های زمان خود را بشناسیم و بدانیم چه کسانی با شعارهای فریبنده، از یک سو با دشمنان اسلام نرد عشق می بازند و از سوی دیگر با تابلوی تدبیر و صلح و مذاکره، «گام به گام» به دنبال بازکردن پای آمریکایی ها در این کشور هستند.
فاعتبروا یا اولی الابصار
نظرات شما عزیزان:
![](/weblog/theme-desiner/29/9.gif)
![](/weblog/theme-desiner/29/10.gif)